روزهایی که گذشت 8
بازم دکتر جدید بازم نشون دادن یه عالمه عکس و آزمایش که الان یکی از آرزوهامه که روزی برسه همشونو بسوزونم. خانم دکتر جدید اسمش خانم دکتر فرشته معاون بود. وقتی برای بار اول رفتم توی مطبش احساس آرامش می کردم. خیلی فضای مطبش آروم بود. اما پر بود از خانمهایی که با شکم بزرگشون منتظر بودن نوبتشون بشه برن داخل برای معاینه ماهیانه شون خیلی هاشونم اومده بودن برگه معرفی نامه بگیرن برای بیمارستان. اشک حسرت توی چشمام و یه عالمه غصه توی دلم بود. طفلک همسرم فقط نشسته بود و اونا رو نگاه می کرد همش به منم دلداری می داد که درست میشه غصه نخور وقتی نوبت ما شد و وارد مطب شدیم. خانوم دکتر بعد از دیدن عکسها و آزمایشها و آخرین سونوگرافی چون خودش توی مطبش دستگاه س...
نویسنده :
مریم
8:18