امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات روزهای انتظار

روزهایی که گذشت 5

1392/9/24 14:07
نویسنده : مریم
3,469 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از چند روز از مصرف داروها حالم بهم ریخت. اینقدر که دیگه توان راه رفتن نداشتم. حالت ویار کاذب داشتم حالم از همه چی بد میشد اینقدر که کنار خیابون می نشستم و ........... می آوردم.

داروهایی که مصرف می کردم روزی 1 عدد سیپروترون کامپاند بود و روزی یه نصفه اسپیرونولاکتون. که خیلی خیلی عوارض بدی داشت روی من.

تا اینکه از یکی از همسایه هامون آدرس یه خانوم دکتر رو که تقریبا همه همسایه هامون پیشش می رفتن رو گرفتم. خانم دکتر الهام اکبری. ایشون به محض دیدن من و معاینه و بررسی های لازم اولین کاری که کردن برای من یک MRI از مغز نوشتند و گفتند که ترشح طولانی مدت شیر از سینه ممکنه یه علت مغزی داشته باشه.

چند روز بعد رفتم MRI رو انجام دادم و متاسفانه اون موقع بود که فهمیدم من مبتلا به تومور هیپوفیز مغز هستم .

تومورهای  هیپوفیز دو دسته هستند میکرو آدنوم ها و ماکرو آدنوم ها که میکرو ها با دارو درمان می شوند و ماکروها با عمل جراحی.

خوشبختانه من دو تا میکرو آدنوم داشتم و علت اختلال  هورمونی من هم همین بود.

بعد از اون خانوم دکتر دستور دادن دیگه جلوگیری نکنم تا شانس باروری رو چک کنن. اما بی فایده بود. چون من باردار نشدم. حالا دیگه خودم دنبال بچه دار شدن بودم. اما نمی شد همگام با درمان میکرو آدنوم ها درمان نازایی رو شروع کردن.

اونایی که مبتلا به میکرو آدنوم هستند نباید داروی هورمونی مصرف کنند چون اذیت کننده است.

اما من دیگه 30 ساله بودم و باید یه درمان قطعی و جدی انجام میشد. چندین دوره داروهای تحریک تخمک گذاری رو مصرف کردم و نشد که نشد . اصلا اندازه فولیکولهام از 14 میلی متر بیشتر نمی شد. دیگه اعصاب برام نمونده بود هزینه داروها بالا بود و من تمام حقوقم می رفت پای قسط و دارو.

از طرفی جاریم که 4 سال از من کوچکتر بود باردار شده بود و تمام خونواده شوهرم به من تذکر می دادن که دیگه کی میخوای بچه بیاری. پیر میشی و....

خیلی دارو مصرف کردم. لتروزول ، کلومیفن ، hmg , hcg ، متفورمین و ..... با دوزها و تعداد زیاد اما نشد که نشد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مائده
24 آذر 92 14:19
گلم ایشالله خدا کمکت میکنه