امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات روزهای انتظار

روزهایی که گذشت 3

1392/9/24 10:01
نویسنده : مریم
268 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از اون دوباره به دکترم گفتم فعلا نمیخوام بچه دار بشم و اونم هی اصرار و نصیحت و منم درگیر بقیه کارای دیگه ام. ...........

تا اینکه عادت ها ماهیانه همش به تعویق میافتاد و ترشح شیر از سینه هم که همیشگی شده بود. به همین دلیل رفتم پیش یه دکتر دیگه. ایشون بعد از معاینه گفتن احساس می کنم رحمت به یه سمت خاص (مثلا راست) متمایل شده باید بری عکس بندازی از رحمت یعنی هیسترو سالپنگوگرافی........

خیلی خیلی خیلی درد داشت. اما نتیجه این بود که همه چیز خوب و نرماله و چسبندگی وجود ندارد و لوله ها مسدود نیست.

وقتی هم رفتم جواب آزمایش ها و عکس رو نشون خانوم دکتر بدم بدون این که چیزی یادش بیاد گفت نه چیزی نیست هر وقت خواستی باردار بشی بیا پیش خودم تحت نظر خودم باش. (بازاریابی میکرد احمق)

منم واقعا فکر می کردم هیچی نیست همین باعث شد که هر وقت عادت ماهیانه ام عقب می افتاد به تشخیص خودم قرص ضد بارداری میخوردم و ......

کم کم احساس کردم دارم بی دلیل چاق میشم اونم فقط از ناحیه شکم. موهای بدنم روز به روز زیادتر میشد. دوباره ترشح شیر و جدیدا ریزش زیاده از حد موهای سرم ، دوباره رفتم پیش دکتر قبلی دوباره تست هورمونی داد و قرص همیشگی داستینکس.

گفتم موهام خیلی می ریزه معرفیم کرد به یه دکتر پوست و مو نزدیک مطب خودش.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)