امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات روزهای انتظار

روزهایی که گذشت 8

1392/9/25 8:18
نویسنده : مریم
506 بازدید
اشتراک گذاری

بازم دکتر جدید بازم نشون دادن یه عالمه عکس و آزمایش که الان یکی از آرزوهامه که روزی برسه همشونو بسوزونم.

خانم دکتر جدید اسمش خانم دکتر فرشته معاون بود. وقتی برای بار اول رفتم توی مطبش احساس آرامش می کردم. خیلی فضای مطبش آروم بود. اما پر بود از خانمهایی که با شکم بزرگشون منتظر بودن نوبتشون بشه برن داخل برای معاینه ماهیانه شون خیلی هاشونم اومده بودن برگه معرفی نامه بگیرن برای بیمارستان. اشک حسرت توی چشمام و یه عالمه غصه توی دلم بود. طفلک همسرم فقط نشسته بود و اونا رو نگاه می کرد همش به منم دلداری می داد که درست میشه غصه نخور

وقتی نوبت ما شد و وارد مطب شدیم. خانوم دکتر بعد از دیدن عکسها و آزمایشها و آخرین سونوگرافی چون خودش توی مطبش دستگاه سونوگرافی داشت گفت برو بخواب خودم ببینم اون تو چه خبره.

واااااااای وقتی سونو کرد بهم گفت دکتر قبلی حمله هورمونی شدید کرده و تمام فولیکولها به علت آزاد نشدن تبدیل به کیستهای خونی شده یعنی الاتوی هر دو تا تخمدونات و رحمت و لگنت پر کیسته. به این حالت میگن هایپر استیمولیت !!!! سوال این دیگه چی بود. اوه گفتم یعنی چی باید چی کار کنم. گفت به خاطر تحریک بیش از حد تخمدونات و عدم تزریق به موقع  دارویی مثل HCG که باعث آزاد سازی تخمک می شه تموم فولیکولهای بالغ تبدیل به کیستهای خونی شده و هر تخمدان در معرض گندیدگی هستش. و اگر خدای ناکرده یه دونه از این کیستها از بین بره چون داخلش خون هست باعث نارسایی کلیه میشه. خلاصه کلی منو ترسوند که باید 3 هفته تا یک ماه استراحت مطلق باشی و صبر کنی تا عادت ماهیانه بشی .

با بدبختی از شرکت مرخصی گرفتم و قرار شد توی خونه بمونم از پله بالا پایین نرم تند راه نرم ورزش نکنم و .... یه عالمه چیزی که باعث تحریک شکم بشه رو انجام ندم.

سه هفته استراحت مطلق شروع شده بود و برای من که یه جا نمی تونم بشینم خیلی سخت بود. دو هفته از این سه هفته گذشت اما خبری از عادت ماهیانه نبود و چون دکتر گفته بود فقط با این مسئله هستش که التهاب این کیستها فروکش می کنه نگرانی من صد چندان شد. دوباره رفتم مطبش گفت شروع کن به خوردن قرصهای ضد بارداری. فقط یک هفته دیگه از مرخصی استعلاجی من مونده بود. من قرصها رو شروع کردم اما فصل جدیدی از غم و غصه وارد زندگیم شد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)