امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات روزهای انتظار

دوباره یه شوک بد

1392/11/12 14:58
نویسنده : مریم
288 بازدید
اشتراک گذاری

فردای اون روز رفتم پیش بابا مامانم. همه چی خوب بود. شب اونجا بودم و فردا دوباره دعوت شدیم خونه برادر شوهر. رفتیم اونجا و کلی هم خندیدم.

اما دوباره سر شب احساس درد داشتم که وقتی رفتم دستشویی دیدم وای بازم لکه....ناراحتگریه

با عجله از دستشویی اومدم بیرون و به همسرم و جاریم گفتم. خوشبختانه شیاف پروژسترون رو همراهم داشتم.با منشی دکتر تماس گرفتم و راهنماییم کرد که چه جوری شرح حالم رو به دکتر برسونم و دستورای لازم رو ازش بگیرم. منم همین کارو کردم و گفت امشب شیاف استفاده کن و قرص هیوسین. فردا بیا ببینمت.

فردا صبح دوباره رفتم پیش دکتر و این بار با معاینه واژینال بهم گفت دوباره پشت کیسه خونریزی کرده و باید باز هم بخوابی. دوباره 2 هفته استراحت مطلق. وااااااااااااااااااای.

دوباره کابوس اون روزای وحشتناک شروع شد. دوباره استرس دوباره دل نگرانی دوباره نا امیدی.

و زمان سونوی بعدی (سومی) رو گذاشت برای انتهای هفته یعنی روز 26 دی ماه. این دفعه سونو داخلی بود و به خاطر همین همسرم نیومد. دکتر گفت خوشبختانه خونریزی بر طرف شده و جای بچه و جفت خوبه. دوباره صدای قشنگ قلبشو شنیدم. خدایاااااااااااااااااا شکرت . اون روز وارد 3 ماهگی شدم و این یعنی این که تا پایان روزهای سخت که معمولا همه میگن تا پایان 3 ماهگی هست چیزی نمونده. خدایا هزاران مرتبه شکرت.

اگه صد سال به درگاهت سجده کنم بابت نعمت پر ارزشی که بهم دادی کمه.

خدایا هیچ کس رو منتظر نذار. ما بنده های عجولتو با صبر آزمایش نکن. آمین.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)