امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات روزهای انتظار

روزهایی که گذشت 10

1392/9/25 9:04
نویسنده : مریم
4,244 بازدید
اشتراک گذاری

روزهای سخت از دست دادن یک عزیز هم همینطوری داشت می گذشت ماه رمضون اومده بود و منم که عاشق ماه رمضون. داروهامو مرتب می خوردم. دهم ماه رمضون میشد چهلم خاله. دوباره توی اون اوضاع قرار گرفتن و اون شرایط حال منو بدجوری بهم ریخت و دوباره با وجود مصرف قرص ضد بارداری پریود شدم. خدایااااااااااااااا کی این روزا تموم میشه؟؟؟؟؟؟؟ سوال همه تشخیص دادن که این جو و این شرایط برای من خوب نیست خانوم دکتر هم مرتب نصیحت می کرد که آروم باش. نمی تونستم هر هفته از تهران بلند میشدم میرفتم گرمسار توی گرمای مرداد می رفتم سر خاک خاله باهاش حرف می زدم و التماسش می کردم برام دعا کنه که خدا بهم صبر بده برای همه چی هم برای این درد بی درمون لعنتی هم برای درد دوریش.

دوباره بعد از عادت ماهیانه رفتم دکتر و شروع کرد به دادن داروهای تحریک تخمک گذاری این سومین باری بود که من این مرحله رو می گذروندم چون هر سه دکتر اولین روششون همین بود. دو دوره داروی تحریک تخمک گذاری داد اما اثر نکرد. گفت برو عکس رنگی از رحمت بنداز. وااااااااااااااایکلافهدوباره عکس.

رفتم پیش خانوم دکتر شیوعی. درسته سخت بود اما کارشو خیلی خوب بلد بود همه چی خیلی زود انجام شد. سه روز بعد جواب رو گرفتم .......

نوشته بود طول لوله ها درازه شکل دونه تسبیحه کلا آناتومی رحم به سمت راست متمایل شده و یه عالمه چیزای ناامید کننده. با خانوم دکتر تماس گرفتم گفت این ماه استراحت اما ماه بعد باید iui کنی. ناراحت

ماه استراحت خوب بود اما بازم امیدم به خدا بود که شاید دیگه کارم به iui نکشه. اما نشد. دوباره پریود شدم و روز سوم رفتم پیش دکتر دوباره لتروزول داد و گفت برو روز دهم بیا سونو کنم ببینم در چه حالی.

روز دهم رفتم و یه فولی 11 داشتم و یه فولی 14.  دوتا آمپیو FSH کارما ، زدم که مثلا بزرگتر بشن و فرداش هم دوتا HCG همزمان روزی که بهم وقت داده بود برای iui میشد روز 13 پریودیم. نمی دونم چرا انگار حوصله نداشت و دوست داشت همه چی زود تموم بشه . از روز قبل از iui مرخصی بودم رفتم همه خونه رو تمیز کردم ملحفه ها رو شستم پرده ها رو شستم. کل خونه رو کردم عین دسته گل . خیلی امیدوار بودم که نتیجه می گیرم و تا یه مدت که نمی تونم کاری کنم حداقل خونم تمیز باشه. روز چهارشنبه رفتیم آزمایشگاه طفلی همسرم خیلی خجالت می کشید اما با این همه نمونه بعد از 1 ساعت آماده شد و رفتیم مطب خانوم دکتر. خیلی استرس داشتم استرس استرساسترسهمش می گفتم خدایا اگه نشه چی من این همه خرج کردم. این همه دارو خوردم. رم کن به من . ایشون هم امودن و بدون این که سونو کنه یا حتی نتیجه آزمایش همسرم رو ببینه گفت سریع بخواب و تزریق کرد و تموم.

گفت یه چند دقیقه بخواب بعدش بلند شو برو. توی این مدت کار سنگین نکن 12 روز بعد هم برو آزمایش. دقیقا میشد شب تاسوعا. یا امام حسین تو رو به جان علی اصغرت کمک کن.

این چند روز با استرس هم گذشت. هر روز دوفاستون می خوردم. به محض تموم شدن دوفاستون دوباره اون لکه های لعنتی رو دیدم. و از دو روز بعدش رسما پریود شدم.

این بارم نشد. خدایاااااااااااااااگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریهگریه

این دفعه یکی از همکارام بهم گفت یه آقای دکتر هست به اسم دکتر اسدزاده توی بیمارستان آراد میشینه. بیا برو پیش اون . همون مرحله اول بعد از معاینه و دیدن عکس و آزمایش دقیق بهت میگه ادامه بده یا نه. حرف آخر رو بهت میزنه. استخاره کردم خیلی خوب اومد. پس تصمیم بر این شد که از اینجا به بعد رو با ایشون ادامه بدم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ثمين
25 آذر 92 9:09
همه نوشته هات رو خوندم نميدونم آخرش چي ميشه ولي اميدوارم هرچي كه به صلاح و مصلحتت هست همون بشه .خدا با دل ؟آدما سر و كار داره پس اميدوار باش چون دل پاكي داري